طاقت دوری 2 نسیم به 17 روز هم نکشید
* شهیدی با دو قبر
رضا مطلبی میگوید: مدتی قبل از آغاز عملیات بزرگ والفجر هشت که منجر به آزادسازی شهر بندری فاو شد، کار بزرگ احداث خاکریز و سنگر توسط رزمندگان شروع شده بود، کار سخت و طاقتفرسایی بود، چرا که منطقه دارای شرایط بهخصوصی بود.
این منطقه چون در لب ساحل اروند واقع شده بود، بهطور مداوم با جذر و مدهای بسیاری روبهرو بود، از این رو همیشه ساحل آن مملو از گل و لای بود، این گل و لای کار کردن را برای رزمندگان مهندسی لشکر که مجبور بودند با ادوات مکانیکی، خاکریز درست کنند، دشوار میکرد.
برادران بسیجی و رزمنده تصمیم گرفتند که به اتفاق هم این کار را بهصورت دستی انجام دهند، یعنی اینکه با دست گونیها را پر از خاک کرده و روی دوش گذاشته و بهصورت خاکریز روی هم بچینند.
در یکی از همین روزها دو هفته قبل از عملیات زمانی که بچههای گردان مسلم لشکر ویژه 25 کربلا مشغول کار بودند، ناگهان خمپارهای میان چهار برادر بسیجی اصابت کرد و موجب شهادت آنها شد.
در میان این چهار نفر شهیدی به نام محمدجواد نسیمی بود، این شهید موهای بور و پوست روشنی داشت، بعد از انتقال این شهدا به عقب متوجه باقی ماندن مقداری از مو و پیکر ایشان در محل شدیم، از این رو دست به کار شده و باقی مانده پیکر ایشان را در محل شهادت ایشان به خاک سپردیم.
پرچم سه رنگ وطنمان را روی مزارش کشیدیم و چهارگوشه مزار را با چهار پوکه توپ 106 مزین کردیم، پیکر این شهید نیز در بهشت فاطمه (س) شهرستان بهشهر به خاک سپرده شد.
بعد از شهادتش به دیدن برادر بزرگش رفتیم و از او خواستیم حالا که برادرش به شهادت رسیده است، برای دلجویی از پدر و مادرش هم که شده چند روزی را به خانه برود، او گفت: «عیسی به دین خود، موسی به دین خود، او برای خودش رفت، من هم برای خودم میمانم، مدتی است چشم انتظار فرا رسیدن شب عملیات بودم و باید در این عملیات حضور داشته باشم و ادای تکلیف کنم.»
زمان زیادی نگذشت که خبر رسید او هم به برادرش پیوست و به شهادت رسید.
شهید محمدجواد نسیمی در پنج بهمن 64 و شهید مهدی نسیمی در 22 بهمن 64 به شهادت رسیدند.